محل تبلیغات شما
Image and video hosting by TinyPic

داستان زیبایی از مثنوی معنوی مولوی:

آن یکی در عهد داوود نبی/ نزد هر دانا و پیش هر غَبی(کودن)

این دعا می‌کرد دایم کای خدا /ثروتی بی رنج روزی کن مرا

چون مرا تو آفریدی کاهلی / زخم‌خواری، سست‌جُنبی، مَنبَلی(تنبل)

بر خران پشت‌ریشِ بی‌مراد /بار اسپان وَ استران نتوان نهاد

دعای تنبلی در عهد داوود نبی :خدایا من تنبل هستم و بر خرهایی که پشتشان زخم است بار اسب و استر نمی توان گذاشت تو بی زحمت به من ثروت بده

کاهلم چون آفریدی ای مَلی(توانگر)/روزیم ده هم ز راه کاهلی.

کاهلم من سایه خسپم در وجود/خفتم اندر سایه این فضل و جود

کاهلان و سایه‌خسپان را مگر/روزیی بنوشته‌ای نوعی دگر

هر که را پایست جوید روزیی/هر که را پا نیست کن دلسوزیی

رزق را می‌ران به سوی آن حزین/ابر را باران به سوی هر زمین.

طفل را چون پا نباشد مادرش/آید و ریزد وظیفه بر سرش

روزیی خواهم بناگه بی تعب/که ندارم من ز کوشش جز طلب

مدت بسیار می‌کرد این دعا/روز تا شب شب همه شب تا ضحی

خلق می‌خندید بر گفتار او/بر طمع‌خامی و بر بیگار او

که چه می‌گوید عجب این سست‌ریش/یا کسی دادست بنگ بی هشیش؟

راه روزی کسب و رنجست و تعب/هر کسی را پیشه‌ای داد و طلب

اطلبوا الارزاق فی اسبابها/ادخلو الاوطان من ابوابها

شاه و سلطان و رسول حق کنون/هست داود نبی ذو فنون

با چنان عزی و نازی کاندروست/که گزیدستش عنایتهای دوست

معجزاتش بی شمار و بی عدد/موج بخشایش مدد اندر مدد

هیچ کس را خود ز آدم تا کنون/کی بدست آواز صد چون ارغنون

که بهر وعظی بمیراند دویست/آدمی را صوت خوبش کرد نیست

شیر و آهو جمع گردد آن زمان/سوی تذش مغفل این از آن

کوه و مرغان هم‌رسایل با دمش/هردو اندر وقت دعوت محرمش

این و صد چندین مرورا معجزات/نور رویش بی جهان و در جهات

با همه تمکین خدا روزی او/کرده باشد بسته اندر جست و جو

بی زره‌بافی و رنجی روزیش/می‌نیاید با همه پیروزیش

این چنین مخذول واپس مانده‌ای/خانه کَنده، دون و گردون‌رانده‌ای

این چنین مُدبِر همی خواهد که زود/بی تجارت پر کند دامن ز سود

این چنین گیجی بیامد در میان/که بر آیم بر فلک بی نردبان

این همی‌گفتش بتسخر رو بگیر/که رسیدت روزی و آمد بشیر

و آن همی خندید ما را هم بده/زانچ یابی هدیه‌ای سالار ده

او ازین تشنیع مردم وین فسوس/کم نمی‌کرد از دعا و چاپلوس

تا که شد در شهر معروف و شهیر/کو ز انبان تهی جوید پنیر

شد مثل در خام‌طبعی آن گدا/او ازین خواهش نمی‌آمد جدا

حالا هیچ جوری هم کوتاه نمی اومد و روزی بی تلاش می خواست.

ادامه دارد.

نماز برای تربیت فرزندان

حکایت آن شخص که در عهد داوود شب و روز دعا می کرد که مرا روزی حلال ده بی رنج(قسمت دوم)

حکایت آن شخص که در عهد داوود شب و روز دعا می کرد که مرا روزی حلال ده بی رنج(قسمت اول)

بی ,روزی ,ز ,شب ,دعا ,اندر ,عهد داوود ,این چنین ,در عهد ,با همه ,او ازین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نشریه صنعتی 999